
توپ مروارید؛ نماد فرهنگی یا نماد جنگی؟
توپ مروارید، یکی بناها و آثار تاریخی است که یادگاری از هنر و فرهنگ ایرانی است. این توپ جنگی، یکی از آثار تاریخی به جا مانده از قاجار است. با شنیدن اسم توپ مروارید، به نظر میرسد این توپ جنگی به همراه خود خاطرات زیادی از جنگها و دلاوریها داشته باشد. اما وقتی سراغ تاریخ میرویم، متوجه میشویم از این توپ در هیچ جنگی یاد نشده است. در عوض نقل کردهاند که این توپ جنگی از ابتدا در میدان ارگ قرار گرفته و تنها مردم و خرافات آنها را تماشا میکرده است. قصه توپ مروارید، قصه یک توپ جنگی نیست. بلکه قصه یک نماد فرهنگی است. فرهنگی که در آن توپ مروارید را مقدس دانسته و برای آن داستانها ساختهاند.
1. موقعیت مکانی توپ مروارید
1-1. مکان فعلی توپ مروارید؛ پشت میلههای وزارت امور خارجه
اگر در نقشهها به دنبال موقعیت مکانی توپ مروارید بگردید، متوجه میشوید که در دسترس بازدیدکنندگان نیست. فقط میتوانید به خیابان سی تیر بروید، خودتان را به پشت نردههای ساختمان 7 وزارت امور خارجه برسانید و از پشت نردهها آن را نگاه کنید. وضعیت امروز توپ مروارید چندان تماشایی نیست. ظاهرش یک توپ قدیمی است که رنگ شده و چیزی از آثار تاریخی روی آن دیده نمیشود. اما این توپ جنگی همیشه در این مکان نبوده و سرگذشت اصلی آن در موقعیت قدیمی آن است.
1-2. مکان قدیمی توپ مروارید
برای فهمیدن و آشنا شدن با سرگذشت توپ مروارید باید با مکان و موقعیت قدیمی آن آشنا شویم؛ چرا که این اثر تاریخی همیشه پشت نردهها نبوده. بلکه روزی در دسترس عموم و در معرض حوادث گوناگون قرار داشته است. در تاریخ نقل کردهاند که آن را ابتدا در میدان ارگ قرار دادهاند. میدان ارگ از میدانهای قدیمی و با اهمیت شهر تهران بوده است. در آنجا مردم زیادی در رفت و آمد بوده و توپ مروارید را میشناختند.
توپ مروارید در میدان ارگ چنان در معرض دید همگان بود که در سفرنامههای فرنگی غالبا از آن یاد کردهاند. فلاندن نقاش و جهانگردی فرانسوی در سال 1256 هجری قمری است که میدان ارگ را توصیف کرده است. او نوشته است که در میدان ارگ، دور تا دور میدان حجرههایی با توپهای آماده به شلیک قرار داشتهاند و یک توپ بزرگ نیز در وسط میدان مستقر بوده است. او همچنین میدان ارگ را نقاشی کرده و توپ مروارید را در وسط میدان بر روی سکویی به تصویر در آورده است. این قدیمیترین تصویر از توپ مروارید است.
1-3. میدان ارگ؛ قدیمیترین و اولین میدان تهران
از میدان ارگ با اسامی مختلفی در تاریخ یاد شده است. نام میدان ارگ بدین جهت انتخاب شده بود که این میدان در کنار قلعه و ارگ تهران قرار داشت. ارگ تهران در دوره صفویه ساخته شده و یک بار در زمان ناصرالدین شاه به دستور امیرکبیر بازسازی شد. امروزه ارگ تهران به عنوان اثر ثبت شده ملی شناخته میشود. میدان ارگ در دوره قاجار میدان شاه نیز نام گرفت. همچنین در زمان فتحعلی شاه میدان ارگ را به عنوان محل قرارگیری توپهای جنگی انتخاب کردند. از این رو لقب میدان توپخانه (قدیم) نیز به میدان ارگ اختصاص یافت. اگرچه بعدها میدان دیگری (میدان امام خمینی کنونی) به عنوان میدان توپخانه نامگذاری شد.
میدان 15 خرداد
موقعیت کنونی میدان پانزده خرداد دقیقا در مکان میدان ارگ قرار دارد. هرچند این میدان در زمان فتحعلی شاه بسیار بزرگتر و وسیعتر از میدان پانزده خرداد بوده است. در آن زمان در اطراف این میدان، ساختمانهای مهمی همچون نقارهخانه، دروازه، حوض آب و... تأسیس شده که امروزه از آنها اثری باقی نمانده و تخریب شده است. حوض آب این میدان به تازگی تخریب شد که حداقل 140 سال قدمت داشت و در دوره ناصرالدین شاه قاجار ساخته شده بود.
در زمان فتحعلی شاه و توسعه این میدان، توپهای جنگی در این میدان قرار گرفت. توپ مروارید به عنوان بزرگترین توپ در مرکز این میدان جای داده شد. در روزهای آغازین جوانها برای زورآزمایی و نمایش قدرتشان تلاش میکردند آن را بلند کنند. به منظور محافظت از توپ مروارید، بعد از مدتی سکویی کاشیکاری شده به ارتفاع یک متر طراحی و ساخته شد. برای مراقبت بیشتر نیز دور آن نرده کشیده و چرخهایش را با زنجیر بستند. از همان زمان نگهبانانی نیز برای مراقبت شبانهروزی از آن قرار دادند.
توپهای میدان ارگ در زمان ناصرالدین شاه جمعآوری شده و به میدان توپخانه (جدید) انتقال داده شدند. اما توپ مروارید سرگذشت متفاوتی داشت. چرا که مورد توجه خاص و عام بود و اهمیت فرهنگی و سیاسی ویژهای یافته بود. از این رو تا زمان رضاخان در میدان ارگ باقی ماند. در نهایت رضاخان دستور به انتقال آن داد و توپ مروارید را به مکان فعلی آن انتقال دادند.
1-4. انتقال توپ مروارید به میدان مشق
رضاشاه پس از به قدرت رسیدن دستور به انتقال توپ مروارید داد. رضاشاه دلیل تصمیم خود را در جایی عنوان نکرده است. برخی از مورخان حدس زدهاند که علت آن، بازسازی میدان ارگ و خیابانکشی بوده است. برخی نیز دستور رضاشاه را به منظور مبارزه و خاتمه دادن به خرافاتی دانستهاند که در میان مردم برای توپ مروارید ایجاد بوده است. در نتیجه رضاشاه برای جمع کردن بساط خرافات، دستور به انتقال آن را داده است.
بعد از دستور ایشان، توپ مروارید به میدان مشق در محوطه ساختمان باشگاه افسران وزارت جنگ قرار گرفت. میدان مشق در آن زمان منطقهای نظامی بود و از آن به منظور تمرینهای رزمی استفاده میشد. این میدان در زمان رضاشاه برای مدت کوتاهی «باغ ملی» نام گرفت. این نام هنوز بر آثار تاریخی ساخته شده در آن زمان باقی مانده است. پس از این نامگذاری، ساختمانهای دولتی در محدوده آن ساخته شد. موقعیت کنونی میدان مشق در میان خیابانهای فردوسی، سی تیر، توپخانه و سرهنگ سخایی است.
دانشگاه افسری بعدها به وزارت امور خارجه تغییر یافت و ساختمان باشگاه افسران نیز به عنوان ساختمان شماره 7 وزارت امور خارجه شناخته میشود. از این رو، توپ مروارید اکنون در داخل محدوده وزارت امور خارجه قرار داشته و تنها از پشت نردهها میتوان آن را تماشا کرد. درخواستهایی مبنی بر انتقال آن به موزه نظامی یا به باغ گلستان شنیده شده است. اما هیچ خبر رسمی و نتیجهای از این درخواستها عملی نشده است.
2. مشخصات و اوصاف توپ مروارید
2-1. نامگذاری توپ مروارید
توپ مروارید در تمامی منابع تاریخی به همین نام شناخته شده است. اما هیچ منبع موجه و مستندی نتوانسته وجه نامگذاری آن را پیدا کند. برخی حدس زدهاند که در ابتدای ساخت توپ مروارید، چند رشته مروارید به دهانه توپ آویزان بوده است. اگرچه امروزه هیچ اثری از آن نیست. همچنین در نقاشیها و سفرنامهها نیز از این رشتههای مروارید یاد نشده است.
2-2. سازندههای خرافی توپ مروارید
مردم تهران توپ مروارید را مقدس میدانستهاند. همین سبب شده که قصهها و افسانههایی برای ساخت آن بسازند. برخی معتقد بودهاند که توپ مروارید غنیمت جنگی است که در جنگ با پرتغالیها حاصل شده و هیچ کسی را نکشته است. بعد از جنگ نیز به تهران انتقال داده شده است. برخی نیز آن را جزو غنائم جنگی نادرشاه از هند میدانستند. حتی گروهی از مردم آن را متعلق به شاهچراغ شیراز میدانستند که در آنجا تقدس پیدا کرده است. نهایتا به دستور شاهچراغ خودش به تهران آمده! از این رو مردم معتقد بودهاند که حق نداریم توپ مروارید را جابه جا کنیم. اگر آن را جابه جا کنیم، مورد قهر خداوند قرار میگیریم!
خرافات پیرامون توپ مروارید به حدی بود که حتی برای آن قدرت اختیار و تصمیمگیری قائل بودند. معتقد بودند که در زمان ناصرالدین شاه، توپ مروارید از فسق و گناه مردم در تهران خسته میشود و به سمت مشهد راه میفتد. اما مردم تهران با دعا و توبه او را به میدان ارگ باز میگردانند!
2-3. سازنده واقعی توپ مروارید
در کنار این خرافات، شواهد روشن و مستندی وجود دارد که نشان میدهد قصه واقعی توپ مروارید چه بوده است. بر روی مخزن باروت این توپ، نام فتحعلی شاه قاجار حک شده است. شواهد تاریخی معتبری وجود دارد که نشان میدهد عباس میرزا نائب السلطنه، پسر فتحعلی شاه دستور ساخت این توپ را داده است. ریختهگر و سازنده آن «اسماعیل ریختهگر» نام دارد که نام خود را بر روی توپ، در داخل یک نقش ترنجی حک کرده است.
2-4. زمان ساخت
شواهد تاریخی نشان میدهد که این توپ در زمان فتحعلی شاه ساخته شده است. ملک الشعرا دربار، فتحعلی خان صبا، شعری برای فتحعلی شاه سروده که در آن به ساخت توپ مروارید به دستور فتحعلی شاه اشاره کرده است. او از مهارت شاعری خود استفاده کرده و ماده تاریخی برای توپ مروارید نیز سروده است:
داد فرمان که همین توپ همایون پیکر/ زیور درگه دارا بُوَد و عرصهی کین
الغرض طبع صبا از پی تاریخش گفت/ «شاه توپ ملک روی زمین آمد این»
ماده تاریخ به بیت یا مصراعی میگویند که با محاسبه حروف ابجد آن میتوان به سال ساخت یک اثر یا سازه پی برد. فتحعلی خان صبا نیز ماده تاریخی برای توپ مروارید سروده است که آن را بر روی لوله توپ به طور برجسته ثبت کردهاند. طبق این ماده تاریخ، سال ساخت توپ مروارید 1233 هجری قمری است. امروزه روی بدنه آن را رنگ زدهاند و نمیتوان این اشعار را مشاهده کرد.
2-5. مشخصات ساخت
توپ مروارید از جنس مفرغ ساخته شده و لوله آن بر روی دو چرخ بزرگ و قطور قرار گرفته است. اندازه آن از توپهای معمول آن زمان بزرگتر بوده است. طول لوله توپ دو زرع و نیم، معادل دو و نیم متر (حدودا) میباشد. قطر دهانه آن را حدود 22 سانتیمتر ذکر کردهاند. اما از وزن آن اطلاعی در دست نیست.
بر روی بده آن تزئینات و تصاویری نیز طراحی و حک شده است. از جمله ترنجهایی بر روی لوله توپ مروارید حکاکی شده است که روی یکی از آنها، نام سازنده را ذکر کردهاند. همچنین روی لوله توپ مروارید تصویر دو شیر با اندازه کوچک نیز قرار گرفته است. این دو شیر برخلاف تصویر رایج شیر در نقشهای ایرانی بال ندارد.
3. سرگذشت توپ مروارید در میدان ارگ
توپ مروارید در هیچ جنگی حاضر نشده و سرگذشت هیچ مبارزه ای را بر خاطر خود ثبت نکرده است. مردم تهران توپ مروارید را به عنوان توپی میشناختند که هیچ کسی را به قتل نرسانده است. توپ مروارید پس از ساخته شدنش در اصفهان، مستقیم به میدان ارگ آمده و با غرور در آنجا نشسته است. اما با این وجود سرگذشت جالبی داشته و تماشاگر حوادث تلخ یا طعنآمیزی بوده است.
شاید اگر توپ مروارید میتوانست به سخن بیاید، خاطرات تلخ و شیرینی را از مردم قاجار برای ما ذکر میکرد. اما اکنون که در سکوت خود پشت میلههای ساختمان هفتم وزارت امور خارجه نشسته، ناگزیر از آن هستیم که به تاریخ مراجعه کنیم. در مستندات و شواهد تاریخی اتفاقات و حوادث قابل توجه و جالبی پیرامون توپ مروارید نقل شده است.
3-1. خرافات و تقدس
توپ مروارید در فرهنگ عامه دارای مقام و منزلت خاصی بوده است. مردم به آن نظیر یک شی کاملا مقدس نگاه میکردند. از آن حاجت میرخواستند و حاجت برخی نیز برآورده میشده است. در روزهای مذهبی یا ملی همیشه سراغش میآمدند. تا جایی که به مرور رسم و آیینی برای حاجت خواستن از توپ مروارید ایجاد شده است. مردم عقیده داشتند توپ مروارید، نظرکرده و دارای کرامات است.
دقیقا روشن نیست که خرافات و تقدس توپ مروارید از کجا آغاز شده است. شاید توپ مروارید ابتدا به عنوان یک توپ جنگی بزرگ که هرگز کسی را به قتل نرسانده توجه همگان را به خود جلب کرده است. شاید حضور یک توپ جنگی وسط میدانی بزرگ، آن هم به اهمیت و بزرگی میدان ارگ سبب شده که مردم برای آن داستانپردازی کنند. مردم، کسبه، پیر و جوان، زن و مرد هر روز این توپ بزرگ و قدرتمند را میدیدند و از یک جایی به بعد برایش افسانه ساختهاند. جالب است که در شیراز و تبریز نیز توپهای بزرگ در شهر باعث داستانپردازی شده اند. نهایتا آنها نیز مقدس شده و برایشان باورهای خرافی ایجاد شده است.
محلی برای آئینهای دینی و باستانی
اگر برگردیم به زمان قاجار، خواهیم دید که توپ مروارید در زمانهای مختلف محل اجتماع و ازدحام مردم میشده است. مخصوصا شبهای جمعه عمدتا زنها و خانمها در کنار توپ مروارید جمع میشدند و هرکس به روشی و برای حاجتی از توپ مروارید حاجت میخواسته است. در شبهای قدر ماه رمضان نیز به جای مسجد، مردم دور توپ جمع شده و از آن طلب حاجت میکردند. مردم باور داشتند که اگر با دلی صاف و بدون بدخواهی درخواست و دعا کنند، این توپ جنگی مراد دلشان را میدهد.
حاجت گرفتن از توپ مروارید در چهارشنبه سوری هم بسیار مرسوم بوده است. در چهارشنبه سوری، یعنی آخرین چهارشنبه در سال شمسی، زنان و دختران زیادی کنار توپ مروارید جمع میشدند. در نهایت آوازه این ازدحامها به ناصرالدین شاه هم رسید. او در روز 24 اسفند ماه 1271 با ازدحام زنان در میدان ارگ مواجه میشود. در خاطراتش نوشته است: «دیدم به قدر دویست سیصد نفر زنها رفته بودند و به قدر هفتصد هشتصد زن دیگر نشسته بودند که بعد از اینها بروند.
زنها میرفتند زیر روپوش توپ مروارید و از آن طرف بیرون میآمدند و بعد هم باید از زیر نقارهخانه و صدای دُمبک بگذرند که سفیدبخت بشوند!»
حاجتهای برآورده شده به دست توپ مروارید
حاجتهایی که توپ مروارید برآورده میکرد، عمدتا بختگشایی، رفع نازایی و شفای بیماری کودکان بود. دخترها برای بخت گشایی و زنان برای بچهدار شدن از زیر لوله رد میشدند یا سوار لوله توپ میشدند و از بالای آن سر میخوردند. مردم معتقد بودند که این عمل «ردخور» ندارد. هرکس که چنین آیینی به جا بیاورد، تا سال دیگر به خانه شوهر میرود یا به زودی آبستن خواهد شد.
برخی نیز باور داشتند که توپ مروارید قدرت شفا دادن نوزادان و بچههای بیمار را دارد. مادرهای ناامید کهنههای کودکانشان را به لوله توپ میبستند. بین چرخها یا از زیر لوله کهنه فرزندشان را رد میکردند و با گریه و التماس برای شفای فرزندشان دعا میکردند.
آیینهای توپ مروارید
به مرور آیینهایی نیز برای درخواست از توپ مروارید بین مردم ایجاد شد. میان زنان، اشعار و وردهایی رایج شد که همراه با نشستن روی لوله توپ یا رد شدن از زیر آن بخوانند. برخی بعد از نشستن روی لوله، ذکر «یا قریب الفرج» را سه بار تکرار میکردند. از بین عوام، اشعاری نیز برای حاجت روایی سروده شد. هنگام سوار شدن و سر خوردن، این دو بیتی را با خود میخواندند:
ای توپ تنطلایی، از غم بده رهایی
بختی جوون و نوندار، روزی بکن زجایی
بعد از آیین سر خوردن، نوار باریکی از کناره چهارقد خودشان میبریدند و بر روی چرخ توپ مروارید دخیل میبستند. در حین گره زدن به چرخ توپ مروارید این دو بیتی را میخواندند:
ای توپ چارهها کن، کارم گره گشا کنصد تا گره به هر نخ، من میزنم تو وا کن
چنانچه کسی به حاجت خود میرسی
د، رسم بود که دور توپ مروارید را با شمع روشن کند. میتوان تصور کرد وقتی که یک نفر این رسم را بجا میآورد، این خرافات دوباره چه رونقی میگرفته است و خرافات و تقدس شدیدتر میشده است.
خرافه و داستانهای خیالی به حدی رسیده بود که امیرکبیر تلاش کرد با آن مبارزه کند و برخی سنتها را از بین ببرد، اما موفق نشد. مأموران و نگهبانان توپ مروارید از زنان و دختران رشوه میگرفتند و به آنها اجازه اجرای مراسمها و آیینها را میدادند. از پول و دینار تا شیرینی و کلهقند، هرچه میتوانستند به نگهبانان میدادند تا اجازه بدهند به توپ مروارید دخیل ببند.
صادق هدایت در کتاب «توپ مرواری» بخشی از خرافات و افسانههایی که مردم برای توپ مروارید درست کردهاند، نقل کرده است. او آیینها و رفتارهای خرافی مردم را نیز به زبان و قلم طنز خود به سخره گرفته است.
3-2. بست نشینی
بخش دیگری از اهمیت توپ مروارید در آن است که از آن به عنوان محل بستنشینی استفاده میکردهاند. حتی محکومی که به مرگ محکوم شده بود، اگر فرار میکرد و خود را به توپ مروارید میرساند، دیگر مأموران به دستگیری او اقدام نمیکردند و او در امان بود.
بستنشینی آیینی سنتی و قدیمی است که عمدتا در اماکن مقدس انجام میشود و ریشه در فقه اسلام دارد. در فقه قانونی وجود دارد که هر فردی به مسجدالحرام پناه بیاورد، هیچکس حق دستگیری او را ندارد. مردم این آیین را در امکان مقدس خودشان نیز اجرا میکردند.
بستنشینی معمولا به دو هدف پناه آوردن یا درخواست عدالت انجام میشود. محکومین در محل بستنشینی پناه میآورند و معترضین با بستنشینی قصد دادخواهی دارند. در محل بستنشینی، کسی نمیتواند به آنها کاری داشته باشد یا آنها را خارج کند. مأموران نیز حق دستگیری آنها را ندارند.
توپ مروارید نیز محل بستنشینی محکومین شمرده میشده است. در تاریخ آوردهاند که برخی زنان نیز برای دادخواهی کنار آن بستنشینی کردهاند. ایشان از ظلم همسرشان یا نامهربانی همشوی خود یا حتی از ظلم مادرشوهر زیر آن بست مینشستند.
دلیل انتخاب توپ مروارید به عنوان محل بستنشینی روشن نیست. برخی حدس زدهاند که دلیل آن، تقدس مردمی و نزدیک بودن به محل اقامت شاه بوده تا دادخواهی و اعتراض بستنشینان زودتر به گوش شاه و توجه ایشان برسد.
موارد تاریخی بستنشینی در توپ مروارید
چند مورد تاریخی مهم از بستنشینی زیر توپ مروارید ثبت شده است. تعدادی از اشرار عثمانی در سال 1304 هجری قمری به ایران فرار میکنند و زیر این توپ پناه میگیرند. برخی از خانهای یزد نیز از ستم حاکمان خود به تهران آمده و در میدان ارگ با بستنشینی کنار توپ اعتراض خود را نشان میدهند. مردم تهران نیز در اعتراض به فرمان محمدابراهیم خان وزیر نظام حاکم تهران در کنار آن یک بار بستنشینی میکنند.
سنت بستنشینی کنار توپ مروارید تا زمان مرحوم امیرکبیر ادامه داشته است. امیرکبیر دستور به قدغن کردن آن داد و تلاش کرد با آن مبارزه کند. این دستور اگرچه چندان موفق نبود، اما مقدار آن را کاهش داد.
3-3. توپ مروارید محل شلاق و تعذیر
علاوه بر بستنشینی، توپ مروارید به عنوان محل حد و تعذیر هم انتخاب میشد. شلاق زدن از سالهای اولیه سلطنت ناصرالدین شاه در ایران رواج یافت. حد زدن را معمولا در مکانهایی انجام میدادند که افراد بیشتری شاهد این مجازات باشند. به همین منظور از میدان شلوغی همچون میدان ارگ برای اجرای حد استفاده میشد؛ مجرم را به بدنه توپ میبستند و شلاق میزدند.
گاهی نیز از توپ مروارید برای تنبیه افراد سیاسی خطاکار استفاده میکردند. به عنوان مثال امضا کننده قرارداد ترکمنچای را به دستور فتحعلی شاه به این توپ بسته و او را چوب زدهاند.
- 09 دی ، 1400
- 1219