خانه فخرالدوله قاجار یکی از جاذبه های تاریخی در شهر تهران است که امروزه می توان از آن بازدید کرد و زیباترین باغ عمارت تهران را از نزدیک دید.
اشرف یا اشرفالملوک فخرالدوله در سال 1261ش متولد شد. فخرالدوله دختر مظفرالدینشاه قاجار و از بطن حضرت علیا دختر فیروزمیرزا فرمانفرما و نوه عباسمیرزا نایبالسلطنه بود. فخرالدوله در چهارده سالگی به عقدمحسن خان امین الملک (بعدها ملقب به امینالدوله) پسرامین خان الدوله درآمد. قبل از این ازدواج نجمالسلطنه خواهر سرورالسلطنه و خاله فخرالدوله، او را برای پسر خود محمدمصدق خواستگاری کرده بود، اما شاه تمایل داشت دخترش با خاندان قدرتمندتری وصلت کند و به این جهت دختر خود را به امینالدوله داد. از طرف دیگر علیخان امینالدوله که با محسن خان مشیرالدوله دوستی دیرینه داشت و حتی نام پسر خود را به پیروی از نام مشیرالدوله انتخاب کرده بود، امینالملک را واداشت دختر مشیرالدوله را که از کودکی به نامزدی او گزیده شده بود و چندی قبل از خواستگاری از فخرالدوله به ازدواجش درآمده بود، طلاق دهد تا راه ازدواج با دختر شاه هموار گردد.
ازدواج فخرالدوله با امینالملک باعث رنجش نجمالسلطنه از سرورالسلطنه شد و مشیرالدوله نیز کینه از امینالدوله به دل گرفت، اما میرزاعلیخان امینالدوله از تصمیم خود منصرف نشد و با طلاق دادن دختر محسن خان مشیرالدوله (همسر اول پسرش) و عقد فخرالدوله، دشمنان زیادی حتی در جرگه دوستان برای خود خرید. بدین ترتیب ازدواج فخرالدوله و محسنخان برگزار شد.
آشنایی رضاشاه با فخرالدوله
رضاشاه قبل از سلطنت و از دوران سردار سپهی فخرالدوله را میشناخت و در یادداشتهای سلیمان بهبودی منشی و محرم اسرار رضاشاه به ملاقاتهای فخرالدوله با سردار سپه و وساطت و حکمیت رضاخان در یک اختلاف ملکی بین فخرالدوله و کریمخان رشتی اشاره شد که ضمن آن رضاخان به نفع خانم فخرالدوله رأی داده است. ماجرای معروف لشت نشاء تنها بعدها در دوران ریاست الوزرایی رضاخان با وساطت او و عبدالحسین میرزا فرمانفرما به مصالحه کشید. بهبودی مینویسد: «در ۲۳ حوت ۱۳۰۲ شاهزاده فرمانفرما راجع بهکار میرزا کریم خان رشتی بهاتفاق خانم فخرالدوله شرفیاب شدند و در حضور حضرت اشرف (رضاخان) دعوای لشت نشاء را مطرح کردند. سالها بود که میرزا کریم خان با فخرالدوله نزاع داشت. عاقبت فرمانفرما پادرمیانی کرد و هر دو طرف حکمیت حضرت اشرف را قبول کردند.
سرانجام حضرت اشرف حق را به خانم فخرالدوله دادند و بالاخره دعوایی که سالها اسباب زحمت دولتها و عدلیه بود خاتمه یافت. فرمانفرما بیستمین رئیسالوزرای مشروطه بود که سعی داشت پس از کودتای ۱۲۹۹ رضاخان، خود را به او نزدیک کند. ازجمله اینکه مقادیر زیادی از اراضی خود را واقع در منطقه باغ شاه در اختیار وی قرارداد که بعداً چندین کاخ در آنجا ساخته شد و تعدادی فرش گرانبها برای کاخ اختصاصی فرستاد. وی همچنین دعوای فخرالدوله خواهرزاده خود را با میرزا کریم خان به سردار سپه واگذار کرد و مبلغ بیست و پنج هزار تومان حقالحکمیت پرداخت. این پرونده را باید ازجمله قضاوتهای جالب در دوره رضاخان دانست.
قضاوتی پر دردسر!
طبق برخی اسناد ریاست دادگاه این پرونده را شخصی به نام رضوی به عهده داشت. وی باوجود ادلّه کافی در دفاع از فخرالدوله سعی داشت که به نفع او رأی دهد. ولی از جانب قضات دیگر از این کار منع میشد؛ زیرا میرزاکریمخان از دوستان نزدیک شاه بود؛ امّا وی بیتوجه به این مسائل رأی را به نفع خانم فخرالدوله صادر کرد. بعدازآن از سوی برخی روزنامهها متهم به رشوهگیری شد؛ امّا وقتی رضاخان متوجه شد، وی را به خاطر این قضاوت تشویق و روزنامه موردنظر را تهدید به تعطیلی کرد.
اقدامات فخرالدوله
فخرالدوله بهعنوان بانویی مؤمن، باکفایت و نیکوکار مشهور است. فخرالدوله از ثروت خود در امور خیریه فروگذاری نکرد. ازجمله کارهای مهم فخرالدوله تأسیس آسایشگاه سالمندان در املاک موروثیاش واقع در کهریزک است که امروزه جزو بزرگترین مؤسسات یاریرسانی به مصدومان، از کار افتادگان و سالمندان به شمار میرود. فخرالدوله در اواخر دوره قاجار و درگیر و دار اقدامات سردار سپه، در حدود 78 دختر و پسر یتیم را تحت پوشش قرارداد و به همراه جمعی از زنان خیر در اطراف پرورشگاه که بعدها بنگاه خیریه بانوان نیکوکار نامیده شد از دختران و پسران نگهداری میکرد. اشرفالملوک فخرالدوله فردی متدین و معتقد بود بهطوریکه پیشرفت خود را در زندگی ناشی از توجهات باریتعالی میدانست. فخرالدوله به اماکن متبرکه و زیارتی چون عتبات عالیات و حضرت معصومه (س) زیاد سفر میکرد و برآورده شدن امور خود را ناشی از برآورده شدن حاجاتش میدانست.
ازجمله کسانی که فخرالدوله را در این کار یاری میدادند باید از جباره فرمانفرما، عزتالملوک فرمانفرما، هما فرمانفرما (اتحادیه)، همسر دکتر حسین علاء، قدسی عنایت دختر ظهیرالاسلام، نور افشار پایهگذار بیمارستان مسیح دانشوری، همدم نفیسی خواهر سعید نفیسی که پس از تحصیل مامایی در فرانسه به ایران بازگشت، اما چون جو اجتماعی بهگونهای نبود که بتواند مستقلاً مطبی باز کند در این بنگاه بهکارهای مربوط به رشته تحصیلی خود و انجام امور خیریه پرداخت و معصومه امینی (نفیسی) دختر فخرالدوله نام برد که بر اساس قوانینی که برای کار خود تدوین کرده بودند به کودکان بیسرپرستی که در چارچوب مقررات قرار داشتند خدمت میکردند.
فخر الدوله
فخرالدوله بسیار حسابگر بود. کلیه مخارج منزل، هزینه تحصیل و پوشاک فرزندان، تحت ضابطه خاصی قرار داشت و به هر یک از فرزندان خود ماهیانه میداد. هر سه ماه یکبار فرزندان ایشان پس از امضا کردن صورتحساب مقرر خود را دریافت میکردند. این امر تا پایان عمر فخرالدوله ادامه داشت. میگویند در زمان حکومت زاهدی هنگامیکه علی امینی وزیر دارایی بود برای اخذ مقرری ماهانه خود نزد مادر رفته بود، با کمال تعجب دید بابت حقوق سه ماهه او فقط دو هزار تومان واریزشده است و علت تقلیل آن را پرسید، فخرالدوله گفت: «یکی از مأمورین مالیه، شش هزار تومان از مستأجرین من رشوه گرفت، من آن پول را به مستأجر پس دادم و گفتم از حقوق تو که وزیر مالیه هستی کسر کنند تا بهتر بفهمی مردم از دست مأمورین جنابعالی چه میکشند؟»
فخرالدوله چندین فرزند یتیم تحت تکفل داشت که پس از رسیدن به سن بلوغ، به دختران با دادن جهیزیه کامل و به پسران سرمایه کاری شرایط ازدواجشان را فراهم میکرد. البته شرایط پیمودن مدارج تحصیلی برای افراد مستعد نیز مهیا بود. مجموع آنها 28 عروس و داماد بودند. شبهای جمعه مرتباً دیگ های پلو و قیمه در مسجد امینالدوله جهت اطعام ایتام و فقرا بار گذاشته میشد همچنین چندین مسجد و مدرسه و بیمارستان و آسایشگاه در املاک خود بنا کرد و وقف نمود. یکی از دختران تحت حمایت فخرالدوله به نام سکینه ابراهیمی که امروزه خود صاحب چندین فرزند و نوه است خاطراتش را از فخرالدوله و فعالیتهای مؤسسه چنین بازگو میکند: »در مؤسسهای که خانم فخرالدوله آن را اداره میکرد ضمن برقراری احساس محبت و آرامش، انضباط خاصی حکمفرما بود. ما ملزم بودیم علاوه بر یادگیری فنون خانهداری، خیاطی و موسیقی، ادامه تحصیل را از یاد نبریم. «
فوردهای مسافرکش فخرالدوله
تا سال ۱۳۲۴ و ۱۳۲۵ تعدادی از اتومبیلهای شخصی با عنوان کرایه در خیابان خلوت و اندک تهران به نقلوانتقال مردم مشغول بودند اما هنوز هم حرف اول را درشکهها میزدند و همچنان تنها وسیله نقلیه ارزان و بیرقیب شهر تهران بودند تا اینکه در اوایل سال ۱۳۲۵ خانم فخرالدوله از شرکتی، ۱۰ دستگاه اتومبیل فورد خریداری کرد و در اختیار کسانی که رانندگی بلد بودند قرارداد و آنها تنها با کرایهای به مبلغ پنج قران، مسافران را در خیابانهای خلوت تهران بهسرعت به مقصد میرساندند. این ماشینها که در تهران مشغول به جابهجایی مسافران شدند، لقب اولین نسل تاکسیها را به نام خود کردند. پسازآن هرکسی که درشکههای خود را از رده خارج میکرد یک دستگاه ماشین دریافت کرد.
تاکسیها خیلی زود در دل مردم جا باز کردند. علت استقبال هم این بود که این تاکسیها پاتوقشان بیشتر جلوی هتلها، سینماها و تئاترها بود و مانند آژانسهای امروزی مسافران را بهصورت تکسرنشین و یا خانوادگی، بدون آنکه مسافر دیگری در میان راه سوار کنند، به مقصد میرساندند. این استقبال هرروز شدت بیشتری پیدا میکرد و همین مسئله موجب شد تا در عرض چند ماه بر تعداد اتومبیلهای تهران افزوده شود. پایان همان سال بود که تعداد آنها به ۵۰ دستگاه ماشین رسید که در تهران رفتوآمد میکردند و در نهایت فخرالدوله در سال ۱۳۲۶ با خرید ۱۰۰ دستگاه تاکسی و استخدام ۱۰۰ شوفر کمدرآمد و عیالوار، تاکسیرانی تهران را به قبضه خود درآورد. اما درباره ۵۰ دستگاه تاکسی که در سال ۱۳۲۶ وارد تهران شد اطلاعاتی در دست نیست و متأسفانه ظاهراً هیچکدام از این ۵۰ دستگاه تاکسی تا به امروز باقی نماندهاند.
تاکسی تهران
مردمی هم که توانایی خرید این ماشینها را نداشتند و مهمتر از آن رانندگی هم بلد نبودند با سوارشدن به این مدل تاکسیها، ذوقزده میشدند. باید گفت تا مدتها استفاده از این تاکسیها صرفاً به خاطر جابهجایی به نقاط مختلف نبود، بلکه شبیه شهرفرنگی بود که مردم برای هیجان از آن استفاده میکردند. با استفاده زیاد مردم از تاکسیها و در نبود یک اتحادیه یا تعاونی مشخص، شوفرها تصمیم گرفتند مسیرهای پر رفتوآمد شهر را برای خودشان تقسیمبندی کنند و بهاینترتیب بود که اولین مسیرهای مشخص برای تاکسیهای تهران به وجود آمد. اولین سازمان تاکسیرانی در ایران در سال ۱۳۵۹ شکل گرفت که البته قبل از آن، یک اتحادیه بهصورت تعاونی، مسئول رسیدگی به امور تاکسیهای تهران بود که همچنان پابرجاست و بهکار خودش ادامه میدهد اما بعد از تشکیل این سازمان بود که تاکسیها در شهر بزرگ تهران سروسامان گرفتند.
بعد از استعفای امینالدوله، مظفرالدین شاه، میرزا محسن خان مشیرالدوله را رییس الوزرا کرد. این انتصاب بیم آن را داد که جان صدراعظم معزول به خطر بیفتد. ازاینجا به بعد بود که ترسها و پیشبینی میرزاعلی خان امینالدوله یکی پس از دیگری عینیت پیدا کرد و عروسش را که برای همین روزها تربیتکرده بود، وارد کارزار سیاسی کرد. وی برای فرار از حوادث پیشبینینشده بعدی، پس از استعفا به سفر حج رفت و بعد از مراجعت به ایران همراهِ پسرش محسن به سمت کشتزارهای لشته نشاء رشت حرکت کرد. دلشورهها و نگرانیهای فخرالدوله از سرنوشت نامعلوم پدرشوهر و شوهرش باعث شد او، خود را سپر این پدر و پسر کند.
نقش مصلح
از آن به بعد، اشرف الملوک فخرالدوله نقش واسط بین سلسله قاجاریه و رضاخان را ایفا کرد. اطلاع دقیق این شاهدخت قجری و عمه احمدشاه قاجار از وضعیت زمانه و روحیات غیرسیاسی نوه برادرزادهاش، موجب شد او نقش مراقب و نجاتدهنده را بین خاندان قاجار و پهلوی ایفا کند تا ایل قاجار از هرگونه آسیب و گزندی در امان بماند.
دکتر علی امینی در کتاب خاطراتش نوشت: «اوایل سلطنت رضاشاه، روزی از دربار خبر دادند که شاه میخواهد به دیدن مادرم فخرالدوله بیاید. مادرم فوراً دستور داد وسایل پذیرایی را آماده کنند و مبلها را طوری ترتیب دهند که رضاشاه پایینتر از مادر بنشیند. در ضمن دستور داد لنگهی در ورودی باغ را هم ببندند که رضاشاه نتواند با کالسکه و یا اتومبیل خودش وارد باغ شود و ناچار مقداری راه را پیاده تا عمارت طی کند. مرا هم که بچه ۱۰-۱۲ سالهای بودم، دم در فرستاد که از شاه استقبال کنم. رضاشاه همراه من تا داخل عمارت آمد و همانطور که قدم میزد شروع به صحبت کرد و قدمزنان به داخل باغ برگشت. مادرم هم ناچار به دنبال او روان شد.
او در باغ روی کُنده درختی نشست. در آنجا بود که منظور اصلی خود را از آمدن به دیدن مادرم بیان کرد و گفت: «فخرالدوله شنیدهام که شاهزادههای قاجار هنوز در گوشه و کنار بر ضد من تحریک میکنند آنها خیال میکنند من تاج را از سر احمدشاه برداشتهام. آمدهام به شما بگویم که این شاهزادهها را جمع کنید و به آنها بگویید دست از این کارها بردارند وگرنه آنها را معدوم خواهم کرد.» رضاشاه پس از گفتن این حرف از جای خود بلند شد و ضمن خداحافظی به مادرم گفت: «چون برای شما احترام قائلم خواستم این مطالب را قبلا به شما گفته باشم وگرنه از میان بردن این تحریکات برای من کار آسانی است.»
تاسیسات فخرالدوله
فخرالدوله علاوه بر مسجد، چندین مدرسه و بیمارستان را در اراضی خود ساخت و وقف کرد. فخرالدوله برای اسکان مریضان دارای ناتوانی جسمی و حرکتی، آسایشگاه معلولان کهریزک را در املاک خود ساخت و وقف عام کرد. این شاهدخت قجری با وساطتهایش، از اعدام افراد سرشناس قاجار جلوگیری کرد. فخرالدوله همچنین اولین مؤسسه تاکسیرانی خصوصی ایران را در تهران پایهگذاری کرد و تاکسیهای این موسسه را به رانندههای تاکسی بخشید. فخرالدوله قصد تأسیس یک موسسه بورس ملی در محدوده بانک ملی شعبه فردوسی را هم داشت که به دلیل برخی موانع، موفق به تأسیس آن نشد.
ساخت کارخانه قند کهریزک، تأسیس مدرسه رشدیه و تأسیس اداره پست به شیوه مدرن و امروزی نیز با تلاش و برنامهریزی فخرالدوله انجام شد. فخرالدوله پسازاین ماجرا با خانوادهی خود به قم حرکت کرد. آنها دو روز در منطقهای از قم ساکن شدند و آنجا مشغول به زندگی بودند، که بعد از چند مدت به دلایلی فخرالدوله به تهران سفر کرد و احضارنامهای که به او آمده بود را امضا کرد. این احضارنامه دربارهی خانه و عمارت لشت نشا بود این املاک مورد دعوا بین فخرالدوله و میرزا کریمخان رشتی در دادگستری رشت بود که پس از مدتی به حوزه قضایی تهران منتقل شد. عدم حضور در این جلسه همان واگذاری املاک محسوب میشد، بعد از مدتی فخرالدوله به لشت نشا رفت و تمام تلاش خود را صرف آبادی عمارت کرد و با این کار املاک از ارزش زیادی برخوردار شد و او شخصاً مدیریت آنجا را بر عهده گرفت.
خانه فخرالدوله قاجار
خانه فخرالدوله قاجار از معدود خانههای تاریخی تهران است که به نام یک زن شناخته میشود. زندگی این شاهزاده قاجاری شباهتی به زندگی دیگر زنان قاجار نداشت. فخرالدوله در طول عمر هفتاد ساله خود کارهای زیادی انجام داد. ازجمله بر عهده گرفتن سرپرستی کودکان یتیم و انجام امور خیریه دیگر، وقف اموال و املاکش هم از دیگر کارهایی بود که از فخرالدوله نام نیکی بهجا گذاشته است. فخرالدوله دختر مظفرالدین شاه بود و به همسری امینالدوله درآمد. دخترخاله دکتر مصدق بود و موقعیت خانوادگیای که او در آن قرار داشت، از او زنی با درایت و اهل سیاست ساخته بود. خانه فخرالدوله در محله پیچ شمیران یکی از دیدنیترین خانههای تاریخی تهران است که در دهه هشتاد به خانه مداحان تبدیل شد.
خانه فخرالدوله قاجار خانهای با حیاطی باصفا با ساختمانی آجری است که در مرکز حیاط جا گرفته است. تا قبل از اینکه ساختمانهای نوساز اطراف این عمارت را در بربگیرند، همه املاک و زمینهای خیابان فخرآباد در تملک فخرالدوله یا فخرالملوک، دختر مظفرالدین شاه بود. فخرالدوله زنی مقتدر و روشنفکر بود و برخلاف سنتهای جامعه در دوره قاجار که زنان معمولاً در اندرونی بودند و کمتر فرصتی برای اثرگذاری پیدا میکردند، فخرالدوله از زنان اثرگذار دوران خود بود. حضور فخرالدوله در این نقطه از تهران و در حوالی پیچ شمیران، باعث شده بود تا این محدوده به نام فخرآباد شهرت پیدا کند. این خانه، عمارتی دو طبقه است با حوضخانهای که در زیرزمین قرار دارد.
آجرکاری، بیشترین عنصر معماری بهکاررفته در ساختمان خانه فخرالدوله قاجار است. به طوری که بیش از ۳۰ هزار قطعه آجر، در شکلهای مختلف روی دیوارهای این خانه نقشهای زیبایی به وجود آوردهاند. آجرکاریهای خانه فخرالدوله یادآور آجرکاری عمارت های تاریخیای مثل خانه تیمورتاش و موزه آبگینه و خانه مینایی هستند.
معماری خانه فخرالدوله قاجار
در داخل عمارت فخرالدوله، پلههایی زیبا راه را برای رسیدن به طبقه دوم هموار میکند. استفاده از پنجرههای چوبی بلند رو به حیاط آرام این خانه، آرامش این فضا را دوچندان کرده است. هرچند این خانه بعد از تغییر کاربری از مرکزی فرهنگی به خانه مداحان تغییر پیدا کرد و بازدید از آن نیازمند هماهنگیهای قبلی است. بااینحال مراجعین میتوانند از فضای باغ این خانه و حیاط استفاده کنند. خانه فخرالدوله حوضخانهای زیبا با آجرکاری و پنجرههایی رو به حیاط دارد که طاقهای ضربی آن را زینت داده است. اتاقهای تودرتوی این حوضخانه در روزهای گرم تابستان، محل استراحت اهل خانه بود. اینجا تنها عمارت منتسب به فخرالدوله در تهران نیست و فخرالدوله املاک و عمارت های دیگری هم در گوشه و کنار شهر دارد.
ازجمله در شمیران و همچنین عمارتی در کهریزک که گرچه به ثبت ملی رسیده اما به دلیل بیتوجهیهای میراث فرهنگی و متولیان، رو به نابودی است در نزدیکی ایستگاه متروی شمیران، در خیابان بهارستان که قدم بگذارید، سازهای قدیمی و سنتی جلبتوجه خواهد کرد. ابتدا مسجد زیبای فخرآباد را خواهید دید که به دستور حاج میرزاعلی خان امینالدوله، همسر اشرفالملوک، در سال ۱۳۲۴ احداث شده است. کمی جلوتر، عمارتی زیبا را میبینید. این بنا، عمارت فخرالدوله نام دارد؛ یکی از خانههای تاریخی تهران که متعلق به دوره قاجار است. همینطور که پیش میروید، دیگر صدای گاز موتورها و بوق ماشینها را نمیشنوید و تهران را در ردایی میبینید که با چهره هرروزهاش تفاوت زیادی دارد. این عمارت، به دستور بانو اشرفالملوک فخرالدوله در سال ۱۳۲۴ ساخته و در سال ۱۳۲۸ تکمیل شد.
معماریای به شکل خانه باغ
همانطور که گفته شد خانه فخرالدوله قاجار، مثل دیگر خانه های قدیمی تهران به شکل خانه باغ است و به لحاظ فرم معماری، ساختاری مشابه با سایر بناهای همعصر خود مانند عمارت احمدشاهی (نیاوران)، عمارت قوامالسلطنه (موزه آبگیر فعلی)، کوشک سردار اسعد دارد. از مشخصاتِ ساختمانِ این بنا، میتوان ساختار عمارت مانند آن با دو طبقه و یک تالار در نیم طبقه دوم را ذکر کرد. این بنا با آجر ساختهشده است و دارای نمایی منحصربهفرد با آجرهای تزیینی است. این آجرها از نوع منقوش قالبی و متشکل از ۳۰ هزار قالب آجر به رنگ نخودی و طرحهای متنوع است. یک پلکان بهعنوان محور در بخش شمالی بنا ساختهشده است که فضاهای اصلی عمارت فخرالدوله، حول آن بنا گشتهاند.
در محوطه باز خانه فخرالدوله قاجار، یک حوض بزرگ وجود دارد که با روشن شدن فوارهها، محیطی باصفا رقم میزند و مکان مناسبی برای نشستن روی نیمکتهای اطراف حوض و استراحت عصرگاهی است. عمارت فخرالدوله در سال ۱۳۸۷ توسط شهرداری منطقه ۱۲ شهر تهران مورد مرمت و بازسازی قرار گرفت و اکنون شکل یک خانه باغ به خود گرفته است. این بنای تاریخی دارای مساحتی حدود ۱۳۵۰ متر، با سبکِ معماریِ متعلق به دوره نئوکلاسیک است و در ساختن آن، از معماری وقت اروپا الهام گرفتهاند. البته باید به این نکته اشاره کرد که این بنا امروزه تغییر کاربری داده است و بهعنوان خانه مداحان مورداستفاده قرار میگیرد. ولی بازدید از فضای باز و محیط خارجی عمارت آزاد و رایگان است. این اثر در تاریخ ۲۵ مهر ۱۳۸۳ با شماره ثبت ۱۱۲۱۴ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
این بنا به دلیل معماری خاص و جذابی که تلفیقی از معماری سبک اروپایی و سنتی ایرانی است، از اولین خانههای ییلاقی اشرافی به شمار میرود.
دسترسی به خانه فخرالدوله قاجار
نزدیکترین مسیر مترو خانه فخرالدوله قاجار ایستگاه دروازه شمیران، واقع در تقاطع خط دو و چهار است که از این ایستگاه تا عمارت فخرالدوله به صورت پیاده حدود ۳ دقیقه راه است.
آدرس عمارت فخرالدوله : تهران، دروازه شمیران، خیابان مصطفی خمینی، خیابان فخرآباد، جنب مسجد فخرآباد