
خانه امام خمینی(ره) در جماران
منزل امام خمینی (ره) در شهر قم و در محله ی قدیمی بنام یخچال قاضی قراردارد که در گذشته جزو محلات محروم و حاشیه ی شهر بوده است . این خانه را حضرت امام (ره) در حدود سال 1335 خریداری کردند و تا سال 1342 در این منزل سکونت داشتند. گرچه خانه در محله ای نسبتا محروم در آن روزگار بوده اما از نظر معماری بسیار زیباست. این خانه از دو حیاط بزرگ و کوچک تشکیل شده که بسیار شبیه به خانه مدرس در تهران است بخصوص حیاط اول خانه دقیقا شبیه ورودی خانه مدرس است. حیاط اول که شامل زیرزمین و اتاق هایی بالای آن است متعلق به آقامصطفی فرزند بزرگ حضرت امام بوده است.
بازدید خانه از ورودی زیرزمین آغاز و در نهایت پس از دور زدن کامل زیرزمین و طبقه بالا دوباره به نقطه اول، منتها این بار از طبقه بالا بازگشته و از آن خارج می شویم. معماری خانه کاملا مطابق اقلیم کویر بوده و زیرزمین نسبتا عمیق خانه و بادگیرهای آن در فصل گرم تابستان احتمالا منجر به خنکی و هوای مطبوعی می شده است. زیرزمین شامل یک راهروی کوچک و البته اتاق های مختلف تودرتو و طبقه بالا نیز اتاق هایی با پنجره های رو به حیاط است. در سرتاسر خانه عکسها و مدارک مختلفی از ایشان و سیر مراحل مبارزاتی و در نهایت انقلاب اسلامی به نمایش درآمده است.
بازدید از این خانه صبحها از ساعت ۷ و نیم تا اذان ظهر و عصرها نیز از ساعت ۳ و نیم تا اذان مغرب امکان پذیر است. برای ورود به خانه نیاز به بلیت نیست. روبروی این خانه نیز موزهای تحت عنوان موزه مراجع قرار دارد که به نسبت فعالیتهایی را انجام میدهد. این خانه یکی از بناهای مهم شهر قم به شمار میرود که مورد بازدید گردشگران داخلی و قرار میگیرد.
خانه امام خمینی در جماران
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ایشان همراه با خانواده تا ماههای آخر سال١٣۵٨ در شهر قم حضور داشتند و در این زمان، به سبب عارضه قلبی و بنا به توصیه پزشکان به تهران آمدند و به مدت یک ماه در بیمارستان قلب تهران که امروز به نام بیمارستان شهید رجایی شهرت دارد بستری شدند. ایشان پس از ترخیص از بیمارستان، به توصیه پزشکان، در تهران ماندند؛ از همین رو، مقرر شد که مکانی برای ایشان در شمال شهر که هم دارای هوایی پاک و سالم و هم از لحاظ مسائل امنیتی مطمئن باشد، فراهم شود.
در آغاز، خانهای سهطبقه در محله دربند متعلق به حاجآقا مشرف برای ایشان در نظر گرفته شد ولی با توجه به اینکه این خانه ویژگیهای منزل مطلوب و مورد نظر ایشان را نداشت تصمیم گرفته شد که خانه دیگری انتخاب شود. ایشان بر انتخاب مکانی ساده، تأکید میکردند و حتی به فرزندشان اعلام کرده بودند که اگر خانهای ساده پیدا نکنند به قم بازخواهند گشت؛ از این رو مرحوم حاجسیداحمدخمینی با توجه به آشنایی آیتالله سیدمهدی امامجمارانی با منطقه شمیران به همراه او و آیتالله موسویخوئینیها جستوجو برای یافتن خانهای مناسب روحیات امام(ره) را آغاز میکنند و پس از بازدید از منازل مختلف در مناطقی از شمیران، عازم منزل آیتالله امام جمارانی در جماران برای استراحت و صرف ناهار میشوند.
در زمان صرف ناهار حجتالاسلام شجونی پیشنهاد انتخاب خانه امامجمارانی را برای سکونت امام خمینی(ره) به حاجسیداحمد خمینی میدهند و او نیز با بررسی وضعیت منزل با این پیشنهاد موافقت میکند. سرانجام ایشان در ٢٨ اردیبهشت ١٣۵٩ به این خانه که در مجاورت حسینیه شماره یک جماران یا تکیه بالا قرار دارد وارد شدند.
بیت ایشان مجموعا از ۴خانه واقع در پشت حسینیه جماران که منزل اجدادی آیتالله سیدمهدی امامجمارانی، ۲برادر و همشیره او بوده، تشکیل شده است. خانه امامجمارانی بهعنوان اندرونی، خانه مرحوم حجتالاسلام سیدحسین جمارانی ـ برادرشان ـ بهعنوان دفتر و منزل خواهرشان که دارای اتاقی با یک کاناپه و طاقچه بود برای دیدارهای خصوصی ایشان در نظر گرفته شد. با اتصال این منازل به یکدیگر و ارتباط آن با حسینیه جماران مجموعهای ایجاد شد که بیت امام خمینی(ره) خوانده میشود و ایشان تا پایان عمر، در این مجموعه ساده زندگی کردند.
ورود امام به منزلشان
یکی از اهالی قدیمی محله جماران ـ که در جریان جزئیات ورود ایشان و ساکنشدن ایشان در این محله است به سایت جماران گفته: «بعدازظهر روز ۲۸اردیبهشت بود که مردم، کوچه را آب و جارو کرده بودند و در همین خیابان حسنیکیا بود که ایشان آمدند. بعدها بازسازی خانه را انجام دادند و یک دری گذاشتند که ایشان بتواند از این در وارد دفتر کارش بشود. در مسیری که ایشان وارد محله میشد اهالی محل چند گوسفند قربانی کردند و گلدان بیرون گذاشتند ولی شلوغ نکردند که غیراهالی بیایند و فقط بومیها آمده بودند.
ما هم سر همین خیابان یاسر ایستاده بودیم و مرتب خبر میگرفتیم که ایشان از محل کی حرکت کردند و الان کجا هستند. برنامه ما هم از سر کوچه حسنیکیا شروع میشد تا خود حسینیه که قرار بود به پیشواز ایشان بیاییم. نخستین جایی که بلیزر ایشان توقف کرد سر خیابان حسنیکیا بود که خانواده عبدمنافی ایستاده بودند. ایشان از همان بدو ورود احترام میکردند و به احساسات مردم پاسخ میدادند. ما هم جلوی ماشین بلیزر را گرفته بودیم که کسی جلو نیاید. ایشان هم در مسیر چند مرتبه ایستادند و با همسایگان احوالپرسی کردند. از سهراه حسینیه تا خود حسینیه جمعیت بیشتر بود و اهالی محل ایستاده بودند. جلوی در حسینیه هم عدهای از علما و بزرگان ایستاده بودند که به ایشان خوشامد بگویند.
امام از ماشین پیاده شدند. همین پله اول را که ایشان از دفتر کار بالا رفتند به حاجاحمدآقا مطلبی گفتند. ایشان به مردم گفتند که وارد حسینیه شوید، ایشان میخواهد برای شما صحبت کند. آنموقع نه سکویی بود و نه بلندگویی و امکان آن نبود که صندلیای بگذاریم. ایشان با کمک حاجاحمدآقا روی همان ماسهای که برای ساختوساز بود، رفتند و با مردم سلام و احوالپرسی کردند و به آنان گفتند که ما قرار است چند وقتی مهمان شما باشیم. انشاءالله که راضی باشید و اگر اذیتی شدید من را حلال کنید. پیرمردهای جمع که این تواضع را دیدند به گریه افتادند
امام در خانه
ایشان علاقه عجیبی به همسر و فرزندان و نوه ها و حتی وابستگان خود داشتند. حتی اگر یکی از اعضا دفتر ایشان بیماری پیدا میکرد، امام مرتب احوال پرسی میکردند. و میگفتند که به مداوا و پزشک مراجعه کنند و از وضع آنان جستجو می کردند . یک روز حاج احمد آقا برای خواندن پیام امام به شهری رفته بود. امام صحبت ایشان را از رادیو شنیدند . ایشان قبل از پیام گفت که امروز حال من مساعد نبود. امام فورا سراغ گرفتند که حال ایشان چطور است و چرا بیمارند.دختر گرامی امام (ره) نقل می کنند: من ساکن قم بودم. هر وقت که می رفتم با امام خداحافظی کنم به من می فرمودند: «به محض اینکه به قم رسیدی تلفن کن.
دختر بزرگوار امام می گویند: یک روز دایی من میگفت که رفتم خدمت امام، داشتند رادیو گوش میکردند، اما نخواستند به من بگویند حرف نزن بلکه رادیو را نزدیک گوششان میگذاشتند . گاهی که ما چند نفری در خدمتشان صحبت میکنیم، ایشان به صورت اشاره به ما می گویند حرف نزنید و مستقیماً به ما نمیگویند صحبت نکنید. یک وقت میبینیم بلند میشوند میروند نزدیک تلویزیون و به آن نگاه میکنند و ما متوجه میشویم که صحبتهایمان موجب شده است که ایشان نتوانند از تلویزیون استفاده کنند.
نوه امام (ره) میگفتند: ما وقتی پهلوی آقا بودیم خیلی احساس راحتی میکردیم و خیلی رابطه خوبی داشتیم. همهمان حالت امام، پدر بزرگ و همه را میگذاشتیم کنار. دو تا رفیق بودیم، وقتی پهلوی هم بودیم. با همه همین طور بودند. همه همین احساس آرامش را پهلوی ایشان داشتند. جذبه به جای خود، دوستیهایمان، حرفهایی را که با ایشان میزدیم همه خیلی صمیمانه بود. به ما نصیحت میکردند، ولی نه نصیحتی مثل بقیه پدر بزرگها و بزرگترها. جوری به آدم نصیحت میکردند که آدم اصلاً احساس نمیکرد. وقتی آدم شب میرفت و رویش فکر میکرد، میفهمید امام دارند راه را به ما نشان میدهند.
اخلاق محوری
در خانه امام، کمتر اختلافی پیش میآمد. اگر هم موردی بود سعی میکردیم که آقا متوجه نشوند و این مسئله باعث ناراحتی ایشان نشود. ولی اگر متوجه میشدند، ما را به صبر، گذشت و سازش دعوت میکردند و کوچکترین دخالتی در زندگی فرزندانشان نمیکردند.
امام در تمام طول شبانه روز حتی یک دقیقه وقت تلف شده و بدون برنامه از قبل تعیین شده نداشتند. ایشان با توجه به شرایط سنی و میزان فعالیتی که داشتند باز هم ساعات خاصی را در سه نوبت (هر کدام بین نیم تا یک ساعت) به اهل منزل اختصاص داده بودند که هر کدام از ما که مایل بودیم خدمت ایشان میرسیدیم و مسائلمان را مطرح میکردیم. اما در این ساعات معمولاً، از لحاظ فکری و روحی توجهشان به خانواده بود، هر سؤالی میکردیم بدون جواب نمیگذاشتند. حتی هیچگاه خودشان ابتدا مسائل را مطرح نمیکردند و میخواستند که از این وقت، اعضای خانواده استفاده کرده و بر حسب ضرورت مسائلشان را عنوان کنند. اگر سؤالی را به دلیل کمبود وقت پاسخ نمیدادند، حتماً در خاطرشان بود که در فرصت مناسب دیگری پاسخ دهند.
امام مصداق انسان کامل
امام مصداق انسان کامل در طول تاریخ روحانیت تشیع و جهان اسلام نمیتوانیم به دلیلی برای حضرت امام خمینی (س) پیدا کنیم، ضرورت دارد تمامی آثار ایشان برای نسلهای آینده محفوظ بماند. دروس امام خمینی (س) تنها یک سلسله مباحث علمی خشک نبود ایشان به روشی تدریس میکردند که یک طلبه واقعی را برای آینده اسلام تربیت کنند نه اینکه صرفاً مطالبی از استاد به شاگرد انتقال یابد.
رژیم شاه در تبعید امام به نجف در پی تحقق این هدف بود که در مقایسه با علمای نجف امام از مقام علمی پائین تری برخوردار است و در نتیجه از همه جوانب دچار شکست و تحقیر خواهد شد. بعد از تبعید حوزه درسی امام از بهترین حوزههای درسی نجف بود و نه تنها شکست نخوردند بلکه مقام علمی و اخلاقی ایشان برای حوزه نجف روشن شد.
وجود شریف امام در حوزه نجف آنقدر گرانبها بود که بزرگان و فضلای قدیمی نجف در درسهای ایشان شرکت میکردند. امام خمینی (س) مصداق "انسان کامل" بودند و در تمامی مراحل زندگیشان نسبت به شاگردان، دوستان و خانوادهشان آنچه را که شایسته انسان کامل بود مراعات میکردند. امام در حوزه نجف مشکلترین مباحث فقهی را برای تدریس انتخاب میکردند. میراث عظیمی که از حضرت امام خمینی (س) برای نسلهای آینده بر جا مانده است، مسلمانان را موظف میکند که برای شناختش تلاش کنند.
عمق دید امام
در بعد سیاسی، پیشبینیها و نظرات حضرت امام اعجاب آفرین بود به عبارت دیگر در آن لحظهای که حضرت امام راجع به یک مسئله سیاسی اعلام نظر میکردند انسان به دیده تردید و ناباوری به آن نگاه میکرد ولی به مرور زمان ثابت میشد که نکته سنجی حضرت ایشان تا چه حد دقیق و درست بوده است. اما در بعد سیاسی یک شخصیت استثنایی در تاریخ معاصر بودند و بودن آنکه کلاس سیاست دیده باشند و یا منحصراً در رشته سیاست تحصیل کرده باشند. در مسائل سیاسی بر تمام سیاستهای جهان فائق آمدند و همه سیاست بازان دنیای استکباری را زیر پا گذاشتند. شاید در طول تاریخ روحانیت تشیع و روحانیت جهان اسلام نتوانیم نظیر و بدیلی برای ایشان پیدا کنیم لذا ضرورت دارد تمامی آثار ایشان برای آیندگان محفوظ و در دسترس باشد.
بازگشت امام خمینی (ره) به قم
آیت الله محمد یزدی از برگشت امام به قم اینگونه میگویند:
همان گونه که بنده احتمال میدادم، حضرت امام مدتی بعد از تشریف فرمایی به تهران مصمم شدند که به قم بیایند .
امام در بدو ورود به قم در مسجد امام حسن(ع) واقع در جنب مدرسة آیتالله خویی در نزدیکیهای ترمینال کنونی، با آقایان مراجع که به استقبال امام رفته بودند، ملاقات کردند. مسجد مزبور در آن ایام هنوز نیمهکاره و منارههایش ناقص بود. این مسجد متعلق به مرحوم حاجی فرشباف و پدر خانم یکی از دوستانی بود که در جریان انقلاب با ما همکاری داشت. خود حاجی هم روحیة خوبی داشت و بارها به من در قضایای مختلف گفته بود که اگر کاری داشتی ما در خدمت هستیم. من هم به او میگفتم: «دوستان فعلاً به مقدار کافی همکاری میکنند.
امام بعد از اتمام ملاقات با مراجع به منزلی که برای اسکان ایشان در نظر گرفته بودیم، آمدند و بعد از آن قرار شد به مدرسة فیضیه بروند و نخستین سخنرانیشان را در آنجا ایراد کنند.
اولین بار که به جایگاهی که ساخته بودیم، تشریف آوردند، روی صندلی نشستند که عکسهایش موجود است. در این عکسها، آقای صانعی بالای سرشان ایستادهاند و مرحوم آقای اشراقی و حسین آقا پسر آقای اشراقی و بنده در اوّلین سخنرانی امام که نوارش هم موجود است، صدای جمعیت نشان میدهد که صحن مدرسة فیضیه مملو از جمعیت است و صدا به صدا نمیرسد. در کنار امام ایستادهایم.
شوق مردم
سیل جمعیت گرمازا بود و با آنکه در فصل زمستان به سر میبردیم، ناچار شدند که روی سر مردم آب بپاشند تا از گرما کاسته شود. مردم در اولین دیدار با حضرت امام در فیضیه، سراپاگوش بودند تا سخنان قائد عظیمالشأن خود را استماع کنند؛ صدای کسی که تا پیش از آن تنها در نوارهایی که از نجف و پاریس به دستشان میرسید، صدای دلنواز او را شنیده بودند. به ناگاه امام به بنده فرمودند که شما چند کلمه صحبت کن تا قدری همهمه جمعیت کم شود. راستش مانده بودم که در مقابل این سیل جمعیت چه بگویم. لذا قدری تعلل کردم.
دوباره امام فرمودند: «کمی هم صحبت کنید!» بسماللهی گفتم و به نحو ارتجال و بداهه گویی، شروع به صحبت کردم و دیدم که میشود صحبت کرد و ادامه دادم. در خلال صحبت چند بار مردم را به سکوت و آرامش مخصوصاً در هنگام سخنرانی امام دعوت نمودم. صحبتهایم ۲۰ دقیقه به طول انجامید و در حین سخنرانی به یکباره در آنجا عکسی دیدم مربوط به همین صحنه که بنده در حضور امام در پشت تریبون هستم. خیلی دنبال کردم که نمونهای از این عکس را تهیه کنم؛ ولی موفق نشدم. به هر تقدیر امام بعد از این که فضای فیضیه قدری ساکت شد و همهمه کاهش یافت، شروع به صحبت کردند: «من از عواطف شما ملت ایران تشکر میکنم. من شما ملت رنجدیده را فراموش نمیکنم.» این سخنرانی معروف بعد از آن به دفعات از رسانهها پخش شد.
حجت الاسلام والمسلمین فقیهی در این خصوص میفرمایند:
وقتی هم که امام از قیطریه به قم تشریف آوردند، مردم زیادی در همین منزل اجتماع کرده بودند. صبح که من به منزل امام رفتم مرحوم حاج آقا مصطفی گفتند: شما بیایید و در این اتاقی که امام نشستهاند بنشینید. عده معدودی را به اتاق راه میدادند تا اگر یکی از علما آمد، جایی برای نشستن آنها در اتاق باشد. مردم زیادی در داخل و بیرون منزل اجتماع کرده بودند و اتاقها هم خیلی شلوغ بود.
امام که آمدند و احساس کردند اتاق خلوت است، چیزی گفتند که من متوجه نشدم و سپس کنار در اتاق نشستند و مردم هم بدون معطلی دستهای امام را بوسه باران کردند.
مردم از اتاق دیگر وارد شدند و شروع به کوبیدن در اتاق کردند. امام در رو به رو را دیدند و چشمانشان به من افتاد و فرمودند: این در را باز کن. من در را باز کردم و مردم ریختند به سمت در. یکی به من گفت: چرا در را باز کردی؟ گفتم: امام امر فرمودند و من هم در را باز کردم. او دوباره در را بست و مردم نیز شروع به کوبیدن در کردند. مجدداً امام متوجه شده و فرمودند: اینجا را حکومت نظامی کردهاید؟ زود در را باز کنید، بگذارید مردم راحت باشند.
در نهایت حضرت امام خمینی (ره) زندگی بسیار ساده و پرباری داشتند و بسیار هوشمندانه زندگی کردند و بسیار هم ساده زیست بودند و دنبال تجملات و زرق و برقهای دنیوی نبودند و قطعاً آثار و رفتارهای ایشان باعث تفکر در تمامی انسان میشود و میتوان بهعنوان یک الگوی کال از ایشان یاد کرد.
خانه جماران نیز نه تنها محل سکونت امام (ره) بوده بلکه بسیاری از دیدارهای مردمی، سخنرانیها و جلسات مهم سیاسی ایشان نیز در این مکان برگزار میشده که سخنرانی ایشان علیه تصویب قانون کاپیتولاسیون یکی از آنهاست.
خانه حضرت امام خمینی (ره) در تاریخ ۱۱ تیر ۱۳۷۵ با شماره ثبت ۱۷۴۵ به عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است..
- 03 آذر ، 1400
- 1319