درهمه دنیا اشخاص معروفی از نظر علمی، هنری و ادبی حضور داشتهاند که خانه و آثار آن ها به موزه و محل بازدید عموم تبدیل شده است. در ایران هم خانه سیمین و جلال به همین منظور خانههایی وجود دارد که محل زندگی افراد مشهوری بوده که داستانهای جالب برای گفتن دارند و برای ما هم بسیار جذاب و شنیدنی هستند و امروز محل بازدید علاقهمندان آن ها در سرتاسر ایران است و در ان به روی عموم مردم باز است . همچنین در این خانهها بخشی از وسایل شخصی یا آثار آنها نیز نگهداری میشود.
اگر به ادبیات و اسطورههای ادبی علاقه داشته باشید حتما برای شما جالب است، به خانهای سر بزنید که بزرگترین آثار ادبی ایران در آنجا شکل گرفته و به زبانهای مختلف جهان ترجمه شده است و از همان زمانهای قدیم داستان این زوج نویسندهای که در آن خانه زیستهاند و تا زمان مرگ هم در همان جا ساکن بودهاند برای مردم جالب و قابل تامل بوده است.
بله، سیمین و جلال را میگوییم همان دو عاشق نامدار که هم عشق آنها و هم آثار ادبیشان به تاریخ ادبیات ایران گره خورد و برای ما قصههای بسیاری خلق کردند و به دست تمام جهان داستانهای ایرانی را سپردند.
خانه سیمین و جلال در همسایگی اشخاص معروف دیگری همچون ابراهیم گلستان، زمان تحصیل سیمین دانشور در آمریکا به دست خود جلال آلاحمد با دقت و عشق شگرفی ساخته شد.
درد فراق، خانه موره سیمین و جلال
جدایی برای سیمین و جلال آن قدر دردناک بود که سیمین در یکی از نامههای خود برای جلال نوشته: هنگام سفر از ایران وقتی مهماندار اشکهای سیمین را دیده پرسیده است که از معشوقت جدا شدی؟
اما باید بگوییم که جای این دو نفر در این خانه چندان کافی نیست چرا که مجسمه مومی سیمین بعد از ورود به خانه با نگاهی ثابت و در سکوت ژرفی مهمانان خود را نظاره میکند.
با تمام این اوصاف بعد از مرگ جلال چنان با روح او گره خورده بود که میگفت جلال هرگز نمرده است و انگار این مجسمه همه مهمانها را به خود رها کرده و تنها در انتظار جلال است.
در این خانه بزرگ ترین آثار آنها نگهداری میشود و شما میتوانید رد قلم را در آثار این نویسندگان بزرگ مشاهده کنید.
علاوه بر این وسایل دیگری مثل حلقههای سیمین و جلال و کارت ملی سیمین توسط ویکتوریا دانشور، خواهر سیمین به این موزه اهدا شد.
این خانه را میگوییم خانه عشق چرا که با مختصری از درآمد جلال و مقداری قرض از دوستانش ساخته شد و در این بین جلال برای سیمین نامه مینوشت و از زخمهای دستانش و سختیهای ساختن خانه میگفت.
همینطور این خانه از زمان زندگی آنها بدون کوچکترین تغییرات نگهداری شده که و جذابیت این موزه به همین دلیل است که شما به محض ورود، خانهای را درمیابید که عطر و بوی عاشقانه آنها همچنان در آن باقی مانده.
برای دیدن جلال به نیم طبقهای که او برای خود طراحی کرده و ساخته سری بزنید
این خانه تنها یک خانه نیست، جدا از این که شاهکارهای ادبی ایران در این خانه نگارش شده، این موزه محل گردهمایی روشن فکران و افراد سیاسی نیز بوده است.
در نیم طبقهای که جلال برای کار خود طراحی کرده بود، مجسمهای از جلال را میبینیم که انگار به همان سبک وسیاق قدیم مشغول نگارش است و هیچ چیز حواس او را از نوشتن پرت نمیکند.
جلال آلامد نویسنده بزرگ ایرانی بسیاری از آثار خود را در همین قسمت از خانه نوشته و به دست نسلهای آینده سپرده است.
در این خانه، زن زیادی، سهتار، مدیر مدرسه، غربزدگی و ترجمهی کتاب مائدههای زمینی، از مهمترین آثار جلال آل احمد و سووشون، ساربان سرگردان، جزیرهی سرگردانی، غروب جلال، اشعاری از سیمین دربارهی زن و ترجمهی کتابهای داغ ننگ و باغ آلبالو، تعدادی از معروفترین کتابهای سیمین دانشور نگهداری میشود.
این زوج تا زمان حیات در این خانه با هم زندگی کردند و پس از مرگ سیمین این خانه توسط شهداری تهران به موزهای تبدیل شد که در آن از عموم پذیرایی میکنند.
جزئیات بنای خانه موزه سیمین و جلال
این خانه در دو طبقه و زمینی به وسعت ۴۲۰ متر مربع ساخته شده است و ساختمان آن ۲۲۰ متر بنا دارد. طبقهی همکف شامل یک اتاق نشیمن، کتابخانه، آشپزخانه، سرویس و … است. اتاق نشیمن دیگری نیز در طبقهی بالای خانه دیده میشود که محل کار جلال است. ساختمان، نمای آجری ساده و دلنشینی دارد. در حیاط خانه، حوض کوچکی به است که با گلها و درختان اطرافش، فضای شاعرانهای ایجاد کرده است.
جلال آلاحمد چگونه زندگی خود را سپری کرد؟
جلال الدین آلاحمد، معروف به جلال آل احمد، فرزند سید احمد حسینی طالقانی درسال 1302میان یکی از محله های قدیمی شهر تهران به دنیا آمد و فرزند نهم خانواده بود.
پدرش دانش آموخته حوزه بود و جلال کودکی خود را در خانوادهای مذهبی گذراند . پدر او تصمیم داشت که جلال جانشین او بر منبر باشد.
او بعد از دوره دبستان ، تحصیل در دبیرستان را شروع کرد، اما پدر او که مخالف تحصیل در مدارس دولتی بود تصور میکرد که مدرسه جلال را از راه دین منحرف می کند، با مدرسه رفتن او مخالفت کرد و از او خواست که در بازار کار کند.
جلال هم فرصت را غنیمت شمارد و در کلاسهای شبانه دور از چشم پدر به تحصیل مشغول شد.پس از پایان تحصیل دبیرستان، پدر او را برای تحصیل علوم دین به نجف فرستاد اما جلال در این سفر دوام نیاورد و بعد از گذشت چند ماه به ایران برگشت.
بازگشت از نجف
بعد از بازگشت آثار خروج از دین در او پدیدار شد و اونیز با مخالفت شدید و بسیار خانواده رو به رو شد.
جلال در سال 1323 وارد حزب توده ایران شد و رسما از ضای مذهبی خود بیرون آمد .
این اتفاقات همگی دست به دست هم دادند تا آن جوان با ظاهر مذهبی به جوانی با تیپ غربی تبدیل شود.
در سال 1324 با چاپ داستانی در مجله به دنیای نویسندگی وارد شد و در همان سال، این داستان در کنار چند داستان کوتاه دیگر در مجموعه “دید و بازدید” به دست مردم رسید .
آل احمد که از دانشسرای عالی در رشته ادبیات فارسی فارغ التحصیل شده بود، او تحصیل را در دوره دکترای ادبیات فارسی ادامه داد، اما در اواخر تحصیل از ادامه آن با رضایت درونی خودش دوری کرد.
جلال در سال 1326معلم آموزش و پرورش شد و در همان سال هم ، از حزب توده جدایی گزید چرا که او نمیخواست کشورش آلت دست کشورهای بیگانه باشد.
در سال 1326 کتاب «از رنجی که می بریم» چاپ شد که مجموعه 10 قصه کوتاه بود و در سال بعد «سه تار» هم به چاپ رسید. پس از این سالها آل احمد به ترجمه روی آورد. در این دوره، به ترجمه آثار ژید، کامو، سارتر و داستایفسکی مشغول شد و در همین حین با سیمین دانشور ازدواج کرد.
سیمین دانشور چگونه زیسته است؟
سیمین دانشور در 8 اردیبهشت 1300 در شیراز به دنیا آمد. سیمین سه برادر و دو خواهر داشت و در خانوادهای اهل ذوق و هنر بزرگ شد.
سیمین دانشور، از کودکی با ادبیات و هنر توسط مادر و پدرش آشنا شد و دوران ابتدایی و متوسط را دریک مدرسه انگلیسی گدراند و شاگرد اول مدرسه بود. سیمین بعد از آن به تهران آمد و در دانشگاه ادبیات دانشگاه تهران به تحصیل کرد و در مدرسهای آمریکایی در تهران مشغول شد.
پدر سیمین دانشور در زمانی که سیمین موفق به گرفتن مدرک لیسانس شده بود، درگذشت و سیمین مجبور به کار شد. کارهایی که سیمین دانشور به آن مشغول بود ، معاونت اداره تبلیغات خارجی و همچنین نوشتن مقاله برای روزنامه ایران بود و برای مدت کوتاهی هم در رادیو تهران مشغول به کار شد.
سیمین دانشور در سال 27 اولین مجموعه داستانهای کوتاهش را با عنوان «آتش خاموش» به ایرانیان معرفی کرد. که بعضی از داستانهای این مجموعه قبلا در مجلههای دیگری چاپ شده بود.
در واقع سیمین دانشور اولین زن ایرانی است که داستان نویسی را به صورت حرفهای آغاز کرد. قبل از دانشور هم افرائی بودند که به زبان غیر فارسی داستان مینوشتند اما با این حال ، سیمین دانشور اولین زن داستان نویس ایرانی نامیده میشود. سیمین دانشور در زمانی پا به عرصه داستان گذاشت که داستان نویسی چندان برای زنان مرسوم نبود او دقیقا کاری را انجام داده بود که فروغ در زمینه شاعری و سرودن شعر انجام داد.
سیمین اولین اثر خو، آتش خاموش را در 22 سالگی نوشت و در 27 سالگی به ایران عرضه کرد . البته خود سیمین دانشور علاقهای به این اثر نشان نداد و میگفت این مجموعه با توجه به سن او زیادی رمانتیک است و به همین دلیل هم هیچ وقت اجازه چاپ دوم او را نداد .
سیمین دانشور چه زمانی به وصلت جلال در آمد؟
سیمین دانشور بعد از نگارش آتش خاموش وقتی که از شیراز به تهران بازمیگشت با جلال آل احمد آشنا شد. این زمان در تاریخ زندگی سیمین دانشور زمانی است که اتفاقات شگرفی در زندگی او شکل میگیرد؛ چرا که جلال آلاحمد هم از نویسندگان نام دار آن دوره بود و با بزرگان ادبیات در آن زمان رفت و آمد داشت ، جدای از این جلال کسی بود که میتوانست ذوق و استعداد سیمین را در نویسندگی پرورش بدهد.
سیمین دانشور در سال 28 موفق شد تا از دانشگاه تهران مدرک دکترای ادبیات خود را اخذ کند و یک رساله با نام علم الجمال و جمال را به دنیای ادبیات آن زمان ارائه دهد. او به مدت 5 سال با متقدان بزرگی چون فاطمه سیاح، بهمینار، ملکی و فروزانفر کارکرد و از آنها مطالب بسیاری آموخت.
سیمین دانشور در سال 29 شمسی با جلال آلاحمد ازدواج کرد. البته این ازدواج به از نظر خانواده جلال که افرادی مذهبی بودند مخالفتهایی به همراه داشت و حتی پدر جلال آل احمد مراسم عقد او را ترک کرد و تا ده سال هم به خانه سیمین و جلال نرفت .
با تحصیل سیمین دانشور در دانشگاه استنفورد جلال فرصت یافت تا خانه عشق را بسازد
در سال 1331 شمسی سیمین دانشور با استفاده از بورس تحصیلی فولبریت به آمریکا سفر کرد و به مدت دو سال در رشته زیباشناسی در دانشگاه استنفورد مشغول به تحصیل شد و نزد والاس استنگر داستاننویسی و نزد فیل پریک نمایشنامه نویسی آموخت.
در همین زمان بود که جلال تصمیم به ساخت خانه عشقشان گرفت و همچنین از مراحل ساخت برای سیمین نامه مینوشت و میگفت دوست دارم صدای خندههای تو در این خانه بلند شود.
درهمین مدت داستانهای کوتاه دانشور به انگلیسی در مجله ادبی پاسیفیک اسیکتاتور و کتاب داستانهای استنفورد به چاپ رسید. سیمین دانشور در آمریکا تکنیک، فضاسازی، مکان و محیط داستانی را آموخت و در واقع از مدرنترین شیوههای روایی را با همین آموخته ها در داستان های خود آورد. دانشور وقتی از آمریکا برگشت، «شهری چون بهشت» را نوشت که از داستان های قبلی او بسیار جلوتر بود.
رمان «جزیره سرگردانی» که وقایع آن از نزدیکیهای پاگیری انقلاب اسلامی در کشور آغاز و تا بحبوحه انقلاب ادامه مییابد، جزء آخرین آثار داستانی منتشره از سیمین دانشور ، این بانوی کهن سال نویسنده است که در شمارگان بالایی به چاپ رسیده و مورد توجه محافل و منتقدان ادبی واقع شده است.
سیمین دانشور تا زمان در گذشت خانهای را که جلال ساخته بود ترک نکرد
سیمین دانشور پس از یک دوره بیماری آنفلوآنزا، عصر روز ۱۸ اسفند ۱۳۹۰ برابر با ۸ مارس ۲۰۱۲ در ۹۰ سالگی در خانهای که جلال ساخته بود و با روح او پیوندهای عمیقشان زندگی میکر دار فانی را وداع گفت.
روابط بین سیمین و جلال چگونه بوده است؟
جلال آل احمد و سیمین دانشور، معروفترین زوج عاشق و ادبیاتی ایران هستند ؛ زوجی که با ددغه نویسندگی کنار هم قرار گرفتند و آثار زیادی از خود به جا گذاشتند . این زوج از همان قبل از انقلاب، داستان زندگیشان برای مردم جذاب، شیرین و شنیدنی بوده است.
در همین سالها ویکتوریا دانشور، خواهر سیمین دانشورکه در پیشتر معرفی کردیم در گفت و گویی چیزی بیشتر از ان که ما از این زوج میدانستیم در اختیار ما قرار داده و داستانهای جدیدی از این دو برای ما روایت میکند که در کنار داستانهای قبلیای که از این زوج نویسنده در خاطر داشتیم میتواند شنیدنی و جذاب باشد.
همچنین جدا از صحبتهای ویکتوریا اصلی ترین چیزی که این روزها از روابط این زوج در دست داریم همان نامههایی است که در زمان تحصیل سیمین در آمریکا برای یکدیگر نوشتند كه به كوشش مسعود جعفري تدوين و توسط انتشارات نيلوفر، منتشر شده است.
اتوبوس، جایی بود که سیمین دانشور و جلال آل احمد با هم آشنا شدند و از همان آغاز پیوندی میان آنها شکل گرفت. این داستان برای بهار آن سال است ؛ جلال ۲۵ سال داشت و سیمین دانشور ۲۷ ساله بود.
جلال در آن زمان هم یک داستان نویسی مشهور بود که تازگی «از رنجی که میبریم» را درباره نفرت و انزجار خود از حزب توده نوشته بود و همچنین و ترجمه «قمارباز» داستایفسکی را هم در دست نگارش داشت . سیمین اما در آن زمان هنوز نویسنده نامداری نبود .
خود چیزی که از آن سفر برای ما روایت میکند این است که جلال با مهارت و زیرکی بحث را به سمت و سوی طلب آشنایی بیشتر برده بوده است . او در مقاله کوتاه «شوهر من جلال» مینویسد که ما در همان جا و در اولین روزی که با یکدیگر به صحبت نشستیم به هم دلبستیم و این پیوند از همان اول آغاز شده بود.
روایت ویکتوریا دانشور از آشنایی سیمین و جلال
روایت ویکتوریا دانشور اما متفاوت است. او تعریف میکند که مسیر اتوبوس، اصفهان به تهران بوده و جلال هم خیلی آقا و دلنشین برخورد کرده است: «یک سال عید من و خانم سیمین با عدهای از فامیل، برای دیدن خواهرم به اصفهان رفته بودیم. دو سه روز که ماندیم تصمیم گرفتیم برگردیم. در آن وقت از سال، بعید بود بلیط گیرمان بیاید ولی چندتا دانشجو همان روز تصمیم گرفته بودند چند روز بیشتر در اصفهان بمانند و بلیطهایشان را به ما دادند. واقعاً دست تقدیر بود که این دو نفر آن روز با هم آشنا شوند. سوار اتوبوس شدیم که یک آقای بسیار مؤدب و خوش تیپ بلند شد و جایش را به سیمین داد. بعد هم تا خود تهران درباره کتاب، نویسندگی و نویسندهها حرف زدند.»
اما نکته اصلی ادامه خاطره ویکتوریا دانشور است: «به تهران که برگشتیم، صبح روز بعد طبق معمول خواستم بروم خرید که دیدم آقای آل احمد پشت در است! خیلی تحویلش نگرفتم و حتی تعارف هم نکردم. رفتم خرید و برگشتم و دیدم سیمین خانم لباس پوشیده است و میخواهد با آقای آل احمد بیرون برود. دو سه روز بعد هم آمد و گفت: میخواهد همسر این آقا شود. به همین سادگی!»
و اولین چیزی که از نامهها بعد از رفتن سیمین به آمریکا در دست ما است این است که : «جلال عزیزم، قربانت گردم. رفتم و از سخت جانیهای خود سخت شرمندهام. بی تو یک دم زیستن شرط وفاداری نبود. وقتی از تو جدا شدم همانطور که پیش بینی میکردم، مثل جفت مرغان مهاجر چنان اندوهی مرا فرا گرفت که از گریه نتوانستم خودداری کنم»
بوی پیراهن سیمین!
ویکتوریا دانشور هم در همان مصاحبه میگوید: «در دورهای که خانم سیمین آمریکا رفته بود که درس بخواند، آقای آل احمد مدام به خانه ما میآمد و میگفت از شما بوی سیمین را میشنوم. بعد هم مرا به نمایشگاههای مختلف نقاشی میبرد و حقیقتاً از وسعت اطلاعات و قدرت نقد او در زمینه نقاشی و مجسمه سازی لذت میبردم. آقای آل احمد همه کس ما بود… عاشق بچهها بود. یک بار ما با پسر و دخترمان به شمال رفتیم. پسر و دختر و عروس باغچهبان و خانم و آقای خبره زاده هم بودند. آقای آل احمد زیر آفتاب تند نشسته و با حوصله برای بچهها قلعه شنی درست کرده بود، طوری که پشتش تاول زده بود!»
سیمین دانشور در مقاله «شوهر من جلال» هم همینها را نوشته است: «اینکه جلال هیچ وقت توی خانه از غذا یا تمیز نبودن پیراهن و شلوارش ایراد نمیگرفته، وقت کار به شدت آشفته و عصبی میشده، اما در اوقات فراغت با آرامشی کم نظیر که از او بعید است (آیا همه مردها معجون تضادها هستند یا فقط جلال اینطور است؟) به گلهای باغچه محقرمان رسیدگی میکرد.»
ویکتوریا دانشور میگوید: «آقای آل احمد از کار کردن ابا نداشت. هیچ وقت او را بیکار نمیدید. از بچگی کارهای سخت کرده و زحمت کشیده بود. هر کاری از دستش برمیآمد انجام میداد. انصافاً مردی به تمام معنی بود. بخش زیادی از خانه بن بست ارض را با دست خودش ساخت، عاشق نجاری و گلکاری بود. خیلی هم شوخ طبع بود. همیشه هم یک دفتر یادداشت همراهش بود و هر چه را که میدید مینوشت و لازم بود، طراحی میکرد.»
در تمام این سالها تنها بازتابی که از بچه دار نشدن آنها وجود دارد کتابی است با عنوان «سنگی بر گوری» که در آن جلال از بچهدار نشدن خودش و سیمین شاکی است. این کتاب ۱۲ سال بعد از مرگ جلال و توسط برادرش شمس آل احمد منتشر شد. اما سیمین دانشور هرگز درباره این کتاب صحبتی نکرد.
ویکتوریا دانشور در این مصاحبه میگوید: «ظاهراً این کتاب جزو یادداشتهای شخصی آقای آل احمد بود و ایشان نمیخواست تا زمان زنده بودن خانم سیمین چاپ شود یا تصمیم داشت تغییراتی در آن بدهد و بعد چاپش کند اما متاسفانه آقای شمس آل احمد این کتاب را در زمان نامناسبی چاپ کرد و واقعاً باعث رنجش سیمین خانم شد، طوری که سیمین خانم هرگز ایشان را نپذیرفت و عذرخواهیاش را هم قبول نکرد!»
خانه سیمین و جلال کجاست؟
از خیابان دزاشیب که میگذرید، در خیابان شهید رمضانی که وارد شوید و به کوچه رهبری رسیدید، کوچه پسندیده را میبینید و پس از آن وارد بنبست ارض میشوید و حالا میتوانید پلاک 1 این کوچه را وارد شوید که خانه این زوج ادبیاتی است.
ساعات کاری این خانه چگونه است؟
یکشنبه تا جمعه ، ۹:۰۰ صبح تا ۵:۰۰ بعدظهر میتوانید از این خانه عشق دیدن کنید.
آثاری که در این موزه نگهداری میشود چیست؟
. حلقه های ازدواج سیمین و جلال
. عقدنامه ی آن ها
. کارت ملی سیمین دانشور
کتابهایی که که در موزه نگهداری میشود کدام اند؟
از آثاری که در این موزه نگهداری میشود میتوان به «سووشون» از سیمین دانشور، «مائدههای زمینی» اثر آندره ژید با ترجمه جلال آلاحمد، «جزیره سرگردانی» سیمین دانشور، «غربزدگی» جلال آلاحمد، کتاب «ساربان سرگردان» سیمین دانشور و … اشاره کرد.